دفتر نقاشی من!
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفتهاند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیدههاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مىگوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مىنمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقیناند . ] [نهج البلاغه]
از: یاسمن جمعه 87/6/15 ساعت 10:38 عصر
پری دریائی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فهرست
[پست الکترونیــک]
[ورود به بخش مدیریت]
اوقات شرعی
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
لوگوی خودم
لوگوی دوستان
لینک دوستان
اشتراک
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو
طراح قالب